اين چند روز با عصا راه رفتن رو تمرين کردم . فهميدم که من چپ پا هستم و عمده تکيه بدنم و حرکات پاهام با پای چپه . خلاصه تغيير دادن نقطه اتکای بدن هم به مشکل شکستگي اضافه شده . از فردا هم که بايد برم سر کار .
همه اينها ميگذره . زخمها خوب ميشن و حتي جاشون هم نميمونه . اينقدر هم علم و تکنولوژی پيشرفت کرده که هر زخم و شکستگي رو درمان ميکنه و حتي از روز اولش هم بهتر در مياد . اما اين زخم دله که هيچ وقت خوب نميشه و هيچ راهي هم برای درمانش کشف نشده . فقط بايد باهاش کنار اومد و نذاشت که آدمو از مسير انسانيت دور کنه . گمونم اين سخت ترين کار باشه .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر