در اين چند روز حسابي در راه رفتن با عصا ماهر شدم . وزن هم کم کردم و اين خودش به چابکي بيشتر کمک ميکنه. گمونم تا دو هفته ديگه بتونم با عصا شلنگ تخته هم بندازم . ولي خودمونيما ! چه انرژی مصرف مي کنه اين طور حرکت کردن . قرار شده بعد از اينکه خوب شدم عصا هامو به همکارم قرض بدم تا باهاش راه بره . بلکه اينطوری لاغر بشه . پريروز هم يک سوم قلم گاو رو به مدت ده ساعت با حرارت ملايم جوشوندم و در آبش سوپ درست کردم . اين پا شکستگي هم عالمي داره ها . فقط بديش موقعيه که زير چند سانتيمتر ضخامت گچ شروع به خارش ميکنه و حتي از ميل بافتني هم کمکي برنمياد . به خصوص نصفه شبها . اون موقع است که به آشپزخونه پناه ميبرم . نوشيدني، چيزی ميخورم ويه نيم ساعتي سرمو با کتاب خوندن گرم ميکنم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر