من آدم پرکاريم . اين پرکاری باعث شده که هميشه يه وزن نرمال داشته باشم و تا حالا هيچ وقت چاقي رو تجربه نکرده بودم . اما تازگي ها و به دنبال يه دوره کم کاري و پر خوری های عصبي حسابي چاق شدم و لباسايي که قبلا به تنم زار ميزده برام تنگ شده . از همه بدتر اين مد لباسا و مانتو هاي جديده که حسابي تموم قلمبگي های بدنو به نمايش ميزاره و انگار که روی شکم و ساير برجستگي ها چراغ زده باشن ، آبروی آدم پيش عالم و آدم ميره. آقای دوست پسر که قبلا ما رو در هيات مانکني و باربي گونگي ديده بود تازگيا افاضات فرمودند : من هر وقت تورو ميبينم ياد گربه های چاق ميفتم. شايد طفلکي روش نشده بگه ياد اون گربهه تو کارتن باغ گلها که اسمش خپل بود ميفته.
يه چند تا مانتو داشتم که دو سه سالي بود سر کار ميپوشيدمشون . ولي ديگه حوصلم ازشون سر رفته بود. پس در يه اقدام استراتژيک همشونو بردم شهرستان و به مادرم گفتم هر بلايي دوست داری سر اينا بيار . خلاصه فعلا با يه مانتو ميام سر کار که کوتاه تر و تنگ تر از قبلي هاست. همکارم ميگه از اين به بعد بهت ميگيم تپل تا خودتو لاغر کني . منم ميخندمو ميگم :" نه بابا همينجوری خوبه. شايد يکي همينجوري تپل مپل ما رو بپسنده . مگه آدم چقدر عمر ميکنه که هي به خودش سختي و گشنگي بده . " ولي خودمونيما از اين حرفا گذشته جدی جدی بايد به فکر لاغر شدن باشم. هر چند ميدونم يه چند وقت ديگه که کارم زياد بشه ، خود بخود لاغر ميشم.فقط اميدوارم اين شکلي نشم
راستي اينم يه وبلاگه که در مورد کارتون های تلوزيوني قديمي و جديد مينويسه و عکساشو جمع ميکنه . برای بچه دارا سايت خوبيه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر