ديشب خواب ديدم، مردم . به قدري واقعي بود كه هنوز به زنده بودنم شك دارم . يكي از مانتوهاي ده دوازده سال پيش تنم بود . وسط يه حياط بزرگ ايستاده بودم . زني گوشي پزشكي به دست آمد و همانطوري سرپا معاينهام كرد و گفت : تمومه ، مردي . نميدونستم خوشحال باشم يا ناراحت . سردم بود . كشون كشون خودمو به يه پلكان رسوندم و زير آفتاب لم دادم . با اينكه مرده بودم همه منو ميديدند و ميتونستم باهاشون حرف بزنم .
صبح از بيبيسي خبر اعدام شهلا رو شنيدم .
صبح از بيبيسي خبر اعدام شهلا رو شنيدم .
۲ نظر:
سلام. انشاالله خیر باشه دختر خانومتون هم مبارک باشه. ایام به کام
dokhtarak
http://www.bia2.com/video/Soroush/Dokhtarak/
ارسال یک نظر