روزاي آخر سال كه ميشه، همه حرف و حديثها در مورد چهارشنبه سوريه و داد و فغان همه بلند ميشه كه آي ترقه و سيگارت بده و ميسوزين و كور ميشين و سر آخر هم حتما ميميرين . يه عده هم كه سن و سالي ازشون گذشته حس نوستالژيكشون گل ميكنه و ياد دوران قديم و بته سوزوندن و قاشقزني و ... ميوفتن و آه ميكشن و به حال ديوونهبازيهاي نسل جديد افسوس ميخورن .
بماند كه من با همه حرفهايي كه در مورد خطرات اين جور وسايل گفته ميشه موافقم و به هيچ وجه منكر آسيبهاي جسمي و روحي اين نوع تفريح و تخليه انرژي ( كه در اكثر موارد تا آخر عمر باقي ميمونه ) نيستم . اما دو نكته هست كه به نظرم هميشه ازشون غفلت شده .
1 - تو همه دنيا ترقه بازي و ... در زمان جشن و شادي مرسومه . اما گويا هيچ جايي مثل ايران اين قدر خطرآفرين و آسيبزا نيست . به نظرم يكي از دلايلش اينه كه ترقه و فشفشه سالم و بي خطر توي ايران توليد يا وارد نميشه و چون نفس اين كار مورد قبول دولت نيست، توليد و واردات اين مواد عمدتا به صورت قاچاق و با ارزونترين و غير استانداردترين مصالح اوليه انجام ميشه . به نظر من يكي از راههاي مقابله با بلاياي چهارشنبه سوري رسمي كردن و نظارت بر توليد و ورود اين مواده . به هر حال اين چندين سال تجربه نشون داده ممنوعيت و تحريم راه حل مفيدي نيست .
2 - خودمونيما، ديگه تو عصر تكنولوژي و ارتباطات و ماهواره و اينترنت و اين جور چيزا، بته سوزوندن و قاشقزني اصلا حال ميده ؟ گمونم چهل پنجاه سال ديگه كه ماها به سن و سال پيرمردا و پيرزناي امروزي برسيم، جووناي اون دوره ترقه ليزري و نارنجك فوق مدرن كوانتومي ميتركونن . اون وقت هم ماها آه حسرت ميكشيم و ميگيم : " يادش به خير زمان ما ترقه بود، سيگارت بود، اين ديوونگي بازيا چيه آخه ؟ دست نزن بچه ! بده ! جيزه !
پينوشت : فيلم 300 رو نديدم، اما از چيزايي كه دربارهاش خوندم و شنيدم با اعتراض بهش موافقم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر