سريال " جابر بن حيان " هم تمام شد و مثل بقيه مجموعههاي سفارشي تلويزيون پر از اشكالهاي ماهيتي و هنري بود . جداي از اينكه بر طبق بعضي منابع تاريخي اين شخص اصلا وجود خارجي نداشته و يك گروه دانشمند تمام كتابهاشون رو به اسم جابربن حيان امضا ميكردن و در منابعي هم كه بر وجود اين شخص تاكيد شده اون رو ايراني و فردي صرفا علمي و محقق و به دور از كارهاي سياسي معرفي كردن، ضعفهاي اين سريال به قدري روشن و واضح بود كه حتي مردم عامي هم بهش پي برده بودن .
در مورد ايرادهاي سريال زياد گفتند و نوشتند . اما نكتهاي كه به نظرم نوعي نقض غرض در اين سريال به حساب مياد، علت تغيير و تحول راهزن داستانه . دزدي كه به دنبال عشقاش با افرادي همراه ميشه كه هيچ سنخيتي با اونها نداره و در نهايت اين عشقه كه باعث رستگارياش ميشه . اين دقيقا همون چيزيه كه ديدگاه رسمي و حاكم هميشه باهاش مخالفت كرده . همون ديدگاهي كه به زور ميخواد عشق رو در ادبيات حافظ و مولانا و ... به هر ترتيب عشق خدايي نشون بده . حالا چقدر موفق شده، نميدونم . اما عميقا اعتقاد دارم عشق به همنوع ( همجنس يا غير همجنس ) يكي از راههاي رشد و تعالي انسانهاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر