بدون شک " مهران مديری " يکي از خبرسازترين هنرمندان کشور طي چند ماه گذشته بوده . يادم مياد همون موقع که تيزر تبليغاتي " شبهای برره " پخش ميشد، يه نفر نوشته بود به خاطر ساخت اين برنامه 15 ميليارد تومان پول در اختيار مديری قرار گرفته و گلايه از اين بابت که چرا همچين بودجه ای به افراد متعهد !!! برای ساخت برنامه های ارزشي !!! تعلق نميگيره.
همچنان که اصرار دارم مديری رو يکي از بهترين هنرمندان عرصه طنز بدونم، اعتقاد دارم که اگر امثال کساني که به قول اون فرد برنامه ارزشي ميساختن، کارشونو درست انجام داده بودن، قطعا ميون مردم محبوبيت داشتن . کما اينکه نمونه های انگشت شمار ( مثلا " آويني " در زمينه مستند و " درويش " در زمينه سينمای داستاني ) چقدر تاثير گذار بودن.
مهران مديری کارشو در عرصه طنز با " مجموعه نوروز 72 " به کارگرداني و نويسندگي " داريوش کاردان " شروع کرد و پله پله راه پيشرفت و ترقي رو پيمود. بر خلاف بنيانگذار طنز نوين در صدا و سيما يعني داريوش کاردان که همچنان در جا زده و همون سوژه های ده پانزده سال پيش برنامه های راديويي اش رو تکرار ميکنه ، مديری همواره در حال آموختن بوده و عرصه های نويي رو تجربه کرده.
مديری دو تجربه سينمايي هم داشت، ملودرام " ديدار " که مدتي هم توقيف بود ( دليل توقيفشو يادم نمياد ) و کمدی " توکيو بدون توقف " که هيچکدوم چنگي به دل نزدن.
" پاورچين " نقطه عطف کارهای مديری بود. تا قبل از اون مديری به همون سبک و سياق " ساعت خوش " و "پرواز 57 " برنامه ميساخت . جنگ هايي که آميزه ای از قطعات نمايشي و غير نمايشي بود و در همون بخشهای نمايشي هم مديری چندان اصراری به بازی به معنای واقعي اش نداشت و هميشه حضور دوربين را به رخ تماشاگر ميکشيد .
نميدونم ايده همکاری بايه فيلمنامه نويس ( پيمان قاسم خاني ) آگاهانه و به انتخاب خود مديری بوده يا محصول يک روند اداری و اجباری در صدا و سيما. هرچه بود برای هر دو طرف نتيجه خوبي رو به همراه داشت که در مجموعه " شبهای برره " بسيار پخته تر و سنجيده تر شده است.
نیازی نمي بينم که تعريفها و گمانه ها و نقدهای دوستان در مورد " شبهای برره " را تکرار کنم . حرفهايي از اين دست که برره ماکتي از ايران است و رفتارها و ناهنجاريها ی جامعه فعلي ما در روستايي متعلق به زمان رضا شاه به نقد کشيده شده است . اتفاقا همه اين حرفها را هم تائید مي کنم و به گمانم عمده واکنشي که در جامعه برانگيخته به خاطر همين مسئله است . برره يک آيينه روبروی ما گذاشته که کژی ها و زشتي هايي رو که هميشه منکرش بوديم، بدجوری به رخمون مي کشه و خوب قطعا واکنشها هم متفاوته . عده ای فقط جنبه کميک اون رو مي بينن و مي خندن، مثل کسي که به ليز خوردن و زمين خوردن ديگران مي خنده . غافل از اون که نفر بعدی ممکنه خودش باشه . عده ای به فکر فرو ميرن و عده ای هم سعي دارن اين آيينه رو بشکنن که خوشبختانه تا حالا تلاششون بي فايده بوده .
شخصا مهران مديری و نوع تفکری رو که تا حالا بر برنامه هاش حاکم بوده، دوست ندارم . حتي تو نوشته قبليم هم به اين نکته اشاره کردم و هنوز هم سر حرفم هستم . " پاورچين " يه نقطه عطف در کارهای مديری و به طور کلي طنز صدا و سيمايي بود . ولي عليرغم اينکه سعي مي کرد رفتارهای اجتماعي رو نقد کنه، تلاش فراوونش برای اينکه حتما خنده دار باشه و جه نقادانه اش رو تحت الشعاع قرار مي داد و حتي به نوعي رفتارهای نادرست اين شخصيت ها تبليغ مي شد.
اما در " شبهای برره " وضعيت دقیقا بر عکسه و همین غلبه وجه نقادانه است که صدای همه رو در آورده و اين همه آدم رو به تکاپو واداشته . به گمانم اين سریال اولين برنامه ای باشه که حتي در مجلس هم بين نماينده ها بحث و جدل ايجاد کرده است . شبکه خبر ديروز حرفهای ضرغامي رو در دفاع از " شبهای برره " پخش کرد و جالب اينکه ضرغامي به نشانه های اسلامي ( نفس عماره و لوامه ) برای دفاع از این برنامه اشاره کرد به نوعي يادآور اين شعر معروف بود : " هرکسي از ظن خود شد يار من " .
قصد نقد سريال رو از منظر سينمايي ندارم . شايد بعدا در يه فرصت ديگه به اين موضوع بپردازم . اما الان مي خوام اونو با يه برنامه ديگه مقايسه کنم که دست بر قضا طنز بود و تونسته بود بيننده های نسبتا زيادی رو پای تلويزيون بشونه .( البته بيشتر به خاطر ساعت پخش برنامه و نه ساختارش) يعني " سريال متهم گريخت "
ماه رمضان سال گذشته " رضا عطاران " سريال ديگه ای به نام " خانه به دوش " ساخت که اتفاقا کار نويي بود در عرصه طنز و داستان و ساختار خوبي هم داشت . هر چند که در بعضي از قسمتها ماجراها با سر هم بندی خاتمه پيدا کرد، اما مي شد اونو به اجباری بودن ساخت حداقل 23 قسمت برای داستاني نسبت داد که شايد در ده دوازده قسمت به سرانجام مي رسيد. در اون سريال عطاران يه شخصيت باور پذير خلق کرده بود که نمونه اش در جامعه ما کم نيست : " يه آدم ساده و بي شيله پيله، قانع و به دنبال کسب روزی حلال برای خانواده ". به نظر می رسيد عطاران بيشتر سعي داره يه داستان مفرح رو تعريف کنه که در بعضي لحظات خنده دار هم باشه . در عين حال حوصله بيننده سر نره و چندان هم به عنصر تصادف تکيه نکرده بود و داستانش تقريبا با منطق پيش مي رفت .
اما " متهم گريخت " دقيقا يه پسرفت به حساب مياد . عطاران تمام تلاشش رو به کار برد تا حتما بيننده رو بخندونه و برای اينکار به انواع و اقسام ترفندها متوسل شد . يه شخصيتی خلق کرد در اوج بلاهت . همه آدمها در اين سريال فقط به فکر خودشون بودن و به تهوع آور ترين شکل ممکن اين کار رو انجام ميدادن . داماد به پدر زن، مستاجر به صاحبخونه و همکار به همکار رحم نمی کرد ويه جور ساديسم در رفتارشون وجود داشت . انواع و اقسام حرفهای رکيک و دشنام در دهان شخصيت ها گذاشته شد و حتي شوخي های کلامي با نشانه های اروتيک در داستان کم نبود . نشون دادن اين رفتارهای ناهنجار نه به خاطر انتقاد بلکه صرفا با هدف خنداندن تماشاگر صورت پذيرفته بود . و پيام اخلاقي اش هم که ديگه آب پاکي روی دست هم ریخت : " وقتي ازتون دزدی ميشه، نه تنها به پليس مراجعه نکنين، بلکه وقتي دزده رو پيدا کردين هر جور شده بهش کمک هم بکنين و تو مراسم عروسيش هم شرکت کنين ".
يکي از مهمترين انتقاداتي که اين روزها متوجه مهران مدیری شده تاکيد بر بد آموزی برنامه " شبهای برره " است ولي جالب اينه تنها مثالي که ميتونن بيارن، ماجرای دعوای برره ای در يک دبستان و زخمي شدن يه دانش آموزه . رواج شوخي های کلامي سريال رو هم نميشه به بدآموزی تعبير کرد .
به نظرم بيشتر جوری تخليه انرژی رواني و فراهم کردن لحظاتي مفرح برای دوستان و خانواده است که قطعا دوام چنداني نخواهد داشت و بعد از اتمام سريال به فراموشي سپرده خواهد شد . حتي اگه دقت کنين مديری آگاهانه يا نا آگاهانه از دشنام هايي به زبان ساختگي برره ای استفاده کرده. با وجوديکه زبان برره ای در واقع نوعي گويشه اما هيچ کدوم از دشنام های روزمره زبان امروزی کوچه و بازار در مکالمه های برره ای به کار نرفته و معاني کلمات ساختگي ( مثل " چلمبه " ) يک جمله طولانيه که اصلا هم توهين به حساب نمياد .
اما اگه فراموش نکرده باشين سريال " متهم گريخت " پر بود از کلمات رکيک و توهين آميز از نوعي که محترمانه ترينش کلمه " کله خر " بود که در قسمت آخر بر زبان قهرمان داستان جاری شد و در جواب کسي بود که بيشترين خوبي رو در حقش کرده بود .
ميتونيم مديری رو دوست نداشته باشيم، ميتونيم با کاراش و طرز تفکرش مخالف باشيم . اما بهتره يه کم منصفانه تر در موردش قضاوت کنيم .
پينوشت : دوست عزيزی زحمت کشيد و اين پست رو برام تايپ کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر