تو پست قبلي در مورد سريال کمکم کن يه نکته رو فراموش کردم بنويسم .قسمت اول اون مطلب رو اينجا بخونين.
در آموزه های مذهبي ما به اخلاق و گسترش و تقويت اون توجه چنداني نشده . منظورم خود دين نيست بلکه تربيت ديني و آموزه های مذهبي هستش که تو خونواده ها ، مدارس و درمساجد و منابر به مردم ارايه ميشه . پايه و اساس سريال کمکم کن هم بر همين قرار داره . افرادی که مواجهه با مرگ رو تجربه کردن از ترس عذاب اخروی ، تصميم ميگيرن کارای بد خودشون و دوستان ديگه رو که واقعا مردن ، جبران کنن. ولي آيا واقعا اين ترس از عذاب ميتونه مانع از گناه بشه؟
تعريف من از گناه عمليه که به خود فرد يا هم نوعش يا جانداران ديگه آسيب برسونه. پس فقط آموزش فرده که ميتونه باعث بشه قبل از انجام هر کاری در مورد عواقب اون کار فکر کنه . به اينکه با انجام کار چه زياني به خودش و به همنوعانش ميرسونه . تقويت حس عزت نفس ، احترام به خود و ديگران و همنوع دوستيه که باعث کاهش جرايم در هر حيطه ای ميشه و اين يعني اخلاق ، چيزی که مدتهاست در جامعه ما به فراموشي سپرده شده . وقتي که ترسوندن از اعدام - مجازاتي که فرد به چشم خودش ميبينه و براش ملموسه - نميتونه مانع از ارتکاب به قتل بشه ، ترسوندن افراد از عذاب اخروی - که هيچ کس هيچ تجربه ای ازش نداره و در ضمن ماهيت متافيزيکي داره - مطمئنا تاثير بسيار کمتری داره
با اينکه شونصد روز پيش بازی ايران و لائوس انجام شده ، حتما بايد اين مطلب رو بگم . نميدونم شايد حس بدجنسيم گل کرده. بارها و بارها ، قبل و بعد از بازی گفته شد که آقای علي دايي يک رکورد دست نيافتني به جا گذاشته . اون در 133بازی ملي ، 102 تا گل زده. يعني در يک چهارم بازی هاش اصلا گلي نزده و با احتساب اينکه در بازی با لائوس و مالديو گل های بيشتری رد و بدل شده ، اين رقم به يک سوم بازيها ميرسه . قصد من کم اهميت نشون دادن ارزش های آقای دايي نيست . منظورم بزرگنمايي های بيهوده اين شومن های تلويزيونيه . نمونه ديگرشو هم در بازی های المپيک آتن ديديم که سعي کردن با تخريب و تضعيف رقبا ، قهرماني رضازاده رو بزرگتر نشون بدن
نوشته های اخيرم رو که ميخونم ، احساس ميکنم پر از بي حوصلگي است و تا حدی هم خشنه . نميدونم اين خشونت از کجا ناشي ميشه. فقط ميدونم که اين روزا حوصله خودمو هم ندارم . پريشب خواب عجيبي ديدم . خواب ديدم در يک ساختمون بزرگ و زيبا زندگي ميکنم و آپارتمان بزرگم بالکن های بزرگ و زيبايي داره و چشم اندازش باغ بسيار زيباييه . در ضمن محل کارم هم در همون ساختمون بود. يه آزمايشگاه بزرگ که يکي از فراورده هاش يه پسربچه زيبا بود ، موجودی ما بين انسان و حيوان . مثل حيوان اهلي آرام و باوفايي همه جا دنبالم بود و منم بهش دلبسته شده بودم. صاحب آزمايشگاه که مردی جا افتاده با ظاهری جذاب و پولدار بود ميخواست اون بچه رو از بين ببره تا شهرت آزمايشگاهش حفظ بشه . من بچه رو در آپارتمانم مخفي کردم . مرد به سراغم اومد و با تهديد و تطميع خواست که اونو ازم بگيره و لي من با بچه فرار کردم و ... از خواب بيدار شدم. شايد به نظرتون خنده دار بياد . ولي بارها اين خواب رو به شکل های گوناگون ديدم . هميشه ميخام يه بچه ناقص رو هر جور شده حفظ کنم . ولي هيچ وقت به وضوح خوابي که تعريف کردم نبوده.
۱ نظر:
سلام.
اينكه آدم بتونه ايرادات خودش رو هم ببينه خيلي خوبه و نشاندهنده رشد فكری اونه و از شرايط عمده رسيدن انسان به كمال محسوب میشه. در مورد خوابت اينجا فقط يه نكته رو بهت میگم و نظرم رو مفصل برات میفرستم. اون نكته اينه كه بعضی وقتها خوابهايی كه آدم میبينه بخصوص در صورت تكرار ميتونه يه تلنگر باشه يا يه هشدار. اين خواب برای شما تعبير زيبايی داره ولی يه نقص عمده رو تو فعاليتهای شما گوشزد ميكنه. اگه به تفاوت اساسی يك انسان با يك حيوان دقت كنی و روش عميق بشی قطعاً به نتيجه مطلوبی میرسی و میتونه تو موفقيتهای آتی شما نقش بسزایی داشته باشه. موفقيت و
ارسال یک نظر