۱۳۸۵/۰۹/۰۲

ديوونه‌ام به خدا

ديوونه‌ام به خدا . ديشب كه داشتم چند شماره آخر مجله فيلم رو تو كارتون زير تخت ميذاشتم، قسم خوردم، به خودم قول دادم كه ديگه پول بي‌زبون رو خرج چيزي نكنم كه فقط چند صفحه‌اش رو مي‌خونم و از بقيه‌اش هيچ لذتي نمي‌برم .

اما امروز صبح، مثل اين آدم‌هاي مدهوش، ناخودآگاه راهم به طرف كيوسك روزنامه‌فروشي كج شد و تا به خودم بيام، فيلم در دست به طرف اداره راه افتاده بودم .

ديوونه‌ام به خدا .


هیچ نظری موجود نیست: