1 - چند وقت پيش تو مسابقه ردپا يه دختر خانمي رسيد به مرحله آخر و جايزه يك ميليون تومني رو برد و در جواب سؤال مجري گفت كه ميخواد پول رو بده به برادرش تا عروسياش رو راه بندازه . نميدونم اگه منم جاي اون دختر بودم ميتونستم پا روي خواستههام بذارم و حقمو ببخشم ؟
2 - ديروز مراسم بازنشستگي يكي از همكارا بود . جداي از چرت و پرتهايي كه رييس رؤسا گفتن، به اين فكر ميكردم كه اون يه قدم به مرگ نزديكتر شده .
3 - ديروز تو واحد ما بين دو تا از همكارا دعواي سختي شد . يه طرف دعوا همونيه كه دايم در حال اذيت و آزار ديگرانه و پشت سر بقيه حرف درمياره . كل دعوا يه نتيجه داشت : امثال اين همكارمون آدماي حقيري هستن كه وقتي همينجور كوچيك ميمونن، آدماي معمولي مثل ما رو آزار ميدن و وقتي به جايي ميرسن دنيايي رو به آتيش ميكشن . يه نگاهي به دولتها بندازين .
۱۳۸۵/۰۴/۰۵
نكته
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر