۱۳۸۵/۰۲/۱۶

اين كجا و آن كجا

حياط اداره‌مون پره از درخت‌هاي توت و دايم توت‌هاش رو زمين مي‌ريزه و زير پا له ميشه و همه جا چسبناك ميشه و كار باغبون زياد ميشه و من دلم مي‌سوزه كه نميتونم مثل قبلنا ( دوران پره كارمندي ) از درخت آويزون بشم و يه دل سير توت بخورم و عصر كه به خونه ميرم آقايون جنتلمن و نيمه جنتلمن و غير جنتلمني رو مي‌بينم كه از درخت بالا رفتن و دارن توت مي‌خورن و من مي‌ترسم كه از درخت بالا برم چون آدم بي‌ظرفيت زياده و ممكنه آدم سر از حراست و گزينش دربياره و دست در جيب مبارك مي‌كنم و به ميوه فروش پول مي‌دهم و توت مي‌خرم . اما اين كجا و آن كجا .


هیچ نظری موجود نیست: