زمان دانشجويي يه دوستي داشتيم که خ... سه کار صداش ميکرديم . از بس که اين دختر خرابکاری های عجيب و غريب ميکرد و حرفهايي ميزد که تو قوطي هيچ عطاری پيدا نميشد . دانشجوی زبان فرانسه بود و اصرار داشت که حتما با يه فرانسوی دوست بشه تا بتونه باهاش صحبت کنه و زبانشو تقويت کنه . اتفاقا همون ايام يکي از دوستای من مدتي بود رفته بود فرانسه پيش شوهرش که سالها اونجا دانشجو بود . من و دوستم مرتب برای همديگه نامه مينوشتيم ( البته اون موقع هنوز ای – ميل و اين جور چيزا فراگير نشده بود .) من به خ... گفتم ميتونم از دوستم بخوام از طريق شوهرش يه فرانسوی علاقمند به ايران رو پيدا کنه و خ... باهاش مکاتبه کنه . اما خ... پاشو تو يه کفش کرده بود که الا و بلا بايد تو همين ايران يکيو پيدا کنم .
خلاصه يه روز يکي از همون فکرای بکر هميشگي به ذهنش رسيد . از روی فرهنگ فارسي به فرانسه عميد ( که آخرين ويرايشش مال دهه چهل يا پنجاه بود ) اين متن رو نوشت :" من يه دختر ايراني و دانشجوی زبان فرانسه هستم و ميخوام با يه فرانسوی و ترجيحا مرد ميانسال دوست بشم " و شماره تماس و آدرس هم پايينش نوشت و رفت سفارت فرانسه تا بده اونو براش تو تابلو اعلانات بزنن .
داخل ساختمون ، خ... يه آقاهه رو ميبينه که داره با يه خانمي فرانسه صحبت ميکنه .خ... منتظر ميشه و بعد سر صحبت رو با آقاهه باز ميکنه و وقتي ميفهمه طرف فرانسويه آگهي رو ميده دستش تا بخونه . آقاهه با خوندن آگهي رنگ به رنگ ميشه و با عجله کاغذ رو پس ميده و با يه معذرت خواهي نصفه نيمه مثل تير در ميره . خ... هم متعجب از رفتار دوگانه آقاهه ميره بخش اداری و به خانومايي که اونجا کار ميکردن ميگه که ميخواد همچين آگهي نصب کنه . اونا بهش ميگن که از نظر مقررات اداری مجاز به انجام همچين کاری نيستن و وقتي خ... اصرار ميکنه خانمه ميگه :" حالا اون کاغذو بده ببينم چي نوشتي ؟" خانمه آگهي رو ميخونه و با تعجب ميپرسه : " اينو کي برات نوشته؟ " خ... ميگه :" خودم . ازروی فرهنگ عميد ." خانمه آگهي رو به بقيه نشون ميده و همگي ميزنن زير خنده. بعد ميگه " دختر جون اين فعل دوست شدن که تو نوشتي مدتهاست تو فرانسه به يه اصطلاح تبديل شده . يعني دوست شدن برای سکس . "
چند وقت پيش يه عده خارجي برای گذروندن چند تا دوره آموزشي اومده بودن اداره ما . رييس ازم خواست که گواهي دوره اشونو طراحي کنم با يه متن فارسي و ترجمه انگليسي اون . وسط کار متوجه شدم اسم دوره هايي که هر کدوم گذروندن ترجمه نشده و ضمنا کپي گذرنامه هم برای درست نوشتن اسمها لازمه . زنگ زدم به دفتر رييس و موضوع رو توضيح دادم . اونم با خونسردی گفت : " خودت يه چيزی ترجمه کن بنويس " . هم عصباني شده بودم و هم گريه ام گرفته بود . خلاصه با کلي توضيح رييس رو قانع کردم که اسم دوره ها رو هم بدن ترجمه کنن و کپي گذرنامه ها رو هم برام فرستاد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر