۱۳۸۴/۱۰/۱۸

...؟

امشب هرچي خواستم بنويسم نشد . فعلا مغزم راکد شده . شايد به خاطر فشار کار زياد اين چند وقته . خواستم در مورد اتفاقات سر کار بنويسم ، ترسيدم رييس اين وبلاگ رو بخونه و علاوه بر رو شدن دست، اضافه کاری هم صفر بشه .شايدم خيلي بدتر از اين . واسه همين از خيرش گذشتم . اون مطلب سريال " او يک فرشته بود "رو هم دوباره خوندم و احساس کردم احتياج به يه اصلاح کلي داره و ممکنه کاملا متفاوت از کار دربياد .

خوابم مياد خيلي . اما سعي ميکنم بيدار بمونم تا فيلم زيبای " تولد يک پروانه " رو ببينم . شايد فرجي شد و اين ذهن خشکيده به جريان افتاد .

به احتمال زياد آخر هفته ميرم سفر . کاری باری ؟ امری فرمايشي ؟ عرضي ارادتي ؟ ....


هیچ نظری موجود نیست: