۱۳۸۳/۰۸/۲۵


خوب به سلامتي عمو جرج هم در مقام خودش ابقا شد و به زودی کار دنيا از جمله ايران يکسره ميشه. لطفا هم بهم نخندين و پوزخند نزنين و نگين ای با تو که از همه چي عقبي . باور کنين من هم مثل شماها و ساير اقشار ملت فهيم ايران از جمله سبزی فروش سر کوچه ، با علاقمندی و در عين حال بي تفاوتي اخبار انتخابات آمريکا رو دنبال ميکردم . اما خوب گرفتار بودم ونتونستم چيزی بنويسم . به هر حال نکته مهم اينه که اگه کری هم ميومد رو کار، فرقي نميکرد چون اونم بر اساس قانون اساسي و اصول سياست خارجي و داخلي امريکا به دنبال تامين منافع کشورشه و لاغير. چيزی که برای دولتمردای ما عجيب و شايد هم غريبه .

خوب ماه رمضون هم تموم شد و ديگه از دست اين رمضان شو ها و سريال های آبکيش خلاص شديم . تا جايي که يادمه سابقه اين سريال های ماه رمضوني به اون سالهايي ميرسه که اين ماه مقارن با ايام نوروز شده بود و "خسرو ملکان "چند تا سريال آبکي و بند تمبوني ساخت تو مايه های "سفر پر ماجرا "و "ازدواج پرماجرا "و از اين قبيل..

ظاهرا اين سنت تو اين چند سال پابرجا مونده و با افزايش تعداد شبکه ها ، تعداد اين سريال ها هم زياد شده . امسال هم که شبکه 2 و 3 و شبکه تهران به ترتيب بعد از اذان سريال های خودشونو پخش کردن و ميليون ها نفر رو پای تلويزيون ميخکوب کردن.و اونقدر برای مردم جذابيت داشتن که حتي تو اين ماه مبارک ! همه قيد عبادت اول وقتو زدند . مثلا همين مسجد پشت خونه ما درست بعد از تموم شدن سريال شبکه 3 - خانه به دوش – اذان و اقامه پخش ميکرد و صدای نماز جماعت ازش به گوش ميومد.

خانه به دوش عليرغم ضعف های داستان پردازيش و غير قابل باور بودن بعضي ماجراهاش و عليرغم اينکه يه سری رذايل اخلاقي رو فضيلت نشون داده بود( هرچند فقط برای آدم خوبای داستان اينو مجاز ميدونست )سریال بي ادعایی بود . منطق خودش که همانا سرگرمي صرف و نهايتا پيروزی خطر بر شر باشه رو داشت و فقط به خاطر تقارن با ماه رمضون همه روزه بودن ، حتي اون پسره آسمون جل و دست کج يعني احمد.

به هر حال حرف سر سريال های ديگه است : کمکم کن و رسم عاشقي کمکم کن تو. مايه های روح و روح بازي بود . چند نفر که تو کما بودن ، در واقع ارواحشون به هم قول ميدن که هر کي برگشت بره و گناه های بقيه رو سر و سامون بده . محور ماجرا حول آقای سروش کرامتی که يه شرکت رو با کمک رفيقش با انواع دوز و کلک اداره ميکردن و فقط به فکر پول درآوردن بودن و بهنوش خانم که به خاطر اينکه از نامزدش بدش ميومده خودکشي کرده . يه سريال ضعيف و بي منطق با کارگرداني ضعيف و پر از شخصيت که کارگردان نميدونه باهاشون چه کار کنه و سعي ميکنه هر جور شده از دستشون خلاص بشه .

اون داستان انجيل رو درباره عيسي مسيح که با حواريونش از يه خرابه رد ميشده و سه نفر رو بر سر يه گنج مرده ميبينه رو به خامترين و دم دستي ترين شکل بيان ميکنه. در يه جايي سروش خان برای اينکه مردم رو نجات بده و پول خودشو هم صاف کنه، تموم چک ها و سفته های پيرزن نزول خور رو که مبلغش سر به ميليارد مِزنه رو ميخره ، بعد شريکش شرکت رو ميفروشه و با پولا فرار ميکنه و آب هم از آب تکون نميخوره ، تنها سروش خان يه کم سرگيجه مختصر ميگيره و به محض تلفن بهنوش خانم حالش خوب ميشه .خانم وکيل توی فيلم هم که انگار يه پادو و راننده شخصيه . از موکلش ميخواد در دادگاه دروغ بگه تا رای به نفع اونا صادر بشه!!!؟ اين آقا سروش چون قرار بوده بچه خوبي بشه ، با وجود اين همه پول ، اصلا خوشگذروني نکرده ، مثل بچه آدم زن گرفته و بعد هم که طلاقش داده اونقدر پاک و بي تجربه است که با يکي دو کلمه حرف محبت آميز بهنوش عاشق ميشه و بي خيال گشتن دنبال زن و بچه اش ميشه .

شخصيت های فيلم به نحو کاريکاتور گونه ای سياه و سفيدن . در حالي که فيلم ادعای واقع نمايي داره . بر عکس ، سريال خانه به دوش که کمدی هم بود، از اين نظر منطقي تربود و آدما خاکستري و قابل قبول تر بودن. يکي از افرادی که به کما رفته استاديه که معتقده با کاراش باعث بي ايماني دانشجوهاش شده - که لابد طعنه ايست به دکتر سروش - ولي فقط يک دانشجو رو ميبينيم که او هم عاشق دختر استاد شده ، استاد هم خواسته اونو از سرش وا کنه ، بي پولي پسر رو بهونه ميکنه ، پسر هم به اين خاطر بي دين ميشه! لابد اگه دو دستي دخترشو تقديم ميکرد آدم خوبي بود.

جالبه که از اون دنيا برگشتن تاثير مثبتي رو اين آدما نذاشته . فقط سروش پيرنشو رو شلوارش ميندازه و در عين حال با يه دختر نامزد دار لاس ميزنه . و بهنوش همچنان به اذيت کردن بي دليل نامادريش ادامه ميده و نامزدشو سر کار ميذاره و احساساتشو به بازی ميگيره .

در اين فيلم ، هر کي نزول گرفته حتما از درد بي دردی بوده ، يکي ميخواسته دخترش جلوی شوهر پولدارش سربلند باشه .. اون يکي ميخواسته برای همسر پر توقعش زندگي آنچناني فراهم کنه . اما هيچ اشاره ای نميشه که تو اين جامعه با اين مناسبات اقتصادی ويرانگر خيلي ها برای کوچکترين مايحتاج زندگيشون از جمله مخارج بيمارستان مجبورند پول نزول کنن .در کشور ما که بانک ها با وام و تسهيلات بيگانه اند و در ازای کوچک ترين وامي سود های کلان ميگيرن ، کار امثال پيرزن نزول خور اين سريال تا چه حدی نادرسته؟ آيا واقعا نادرسته؟

فيلم حرف تازه ای نداره. در اين فيلم همه آدما خوبن و فقط چند تا آدم نخاله و ناتو وجود دارن که يا مثل سروش خان رستگار ميشن يا بلافاصله به سزای اعمالشون ميرسن. جالبه که کارايي مثل پارتي بازی و سفارش و توصيه کردن ، به هر دليل برای حاج آقاها حلال و درسته و برای بقيه حرام و نادرست. دکتر خوب اونه که هميشه تو مسجد باشه ، نه اينکه به تحقيق و خدمت عملي به مردم بپردازه . با نابود شدن آدم بدا دنيا به آرامش ميرسه و همه چي برميگرده سر جاش. اما آيا واقعا همين طوره که اين سريال نشون ميده؟

کافيه نگاه کوچيکي به اطرافمون بندازيم ، چند دقيقه ای پای اخبار راديو و تلويزيون بشينيم يا چرخي تو اينترنت يا روزنامه ها بزنيم تا بفهميم که تو چه جامعه پر از بحراني زندگي ميکنيم : هر روز اخبار دزدی، قتل برسرموضوعات پيش پا افتاده ، تجاوز، اختلاس، اسيد پاشي و ... از اين دست صفحه های روزنامه ها رو پر کرده و بحران های خانوادگي و اجتماعي و فرهنگي همه دلالت بر اينه که جامعه ما از نظر اخلاقي رو به پسرفته و يه حرکت قهقرايي رو طي ميکنه. اما اگه دقت کنين بخش عمده ای از برنامه های صدا و سيما به اون دسته از برنامه هايي تعلق داره که دائما در حال ارشاد مردم هستن . از ثواب های دنيوی و اخروی عمل خوب ميگن و مردمو از عاقبت کار شر ميترسونن. اما چرا همه اينا نتيجه عکس به بار آورده؟ چرا 25 سال تبليغ مذهب از تريبون های رسمي ، به هيچ وجه باعث گسترش کمالات اخلاقي در جامعه ما نشده؟

مسلما دلايل زيادی برای اين مساله ميشه پيدا کرد. اما من ميخام به اين موضوع از جنبه عملکرد خود تلويزيون نگاه کنم. فرض کنين مشغول تماشای يکي از برنامه های ديني يا اخلاقي يا سريالي مثل "کمکم کن" هستين. قبل از شروع برنامه مقادير معتنابهي تبليغات در مورد انواع و اقسام سرخ کن ، اجاق مايکروفر ، يخچال های آنچناني و ... پخش ميشه . بعد در اين جور برنامه ها و فيلم ها در مذمت دنيا و مال پرستي و ... داد سخن داده ميشه ، وسط برنامه دوباره همون تبليغات با آب و تاب فراوون نمايش داده ميشه و ... اين چرخه همچنان ادامه پيدا ميکنه . شما ياد اين ضرب المثل نميفتين : "رطب خورده کي منع رطب کند؟"

در سريال رسم عاشقي هم بنا به رسم مرموز اين سالها در تلويزيون ، سعي بر اينه که تصوير خوبي از لاتها ، لمپن ها و کلاه مخملي ها نشون داده بشه و اونا رو از مخالفای اصلي حکومت پهلوی نشون بدن . در حاليکه گواهي تاريخ اينه که اين گروه از پايه های اصلي سرکوب مخالفها و مبارزا بودن . از جمله شعبون بي مخ – شعبان جعفری – و گروهش که با دلار های آمريکايي سهم عمده ای در اجرای کودتای 28 مرداد داشتن. رمضان شو ها – برنامه های جشن در سطح شهر برای پول جمع کردن برای مدم نيازمند- هم که به رسم اين سالها برگزار واز شبکه های مختلف پخش شد. کاسه گدايي به سوی مردم دراز کردن و، اونم توسط مجری هايي که سابقه خوبي در اذهان مردم ندارن . مثلا احمدزاده و حسيني که پارسال مدتي درگير پرونده اختلاس موسسه محراب کوثر بودن و به نحو مرموزی پرونده شان مختومه شد.و اين برنامه ها همچنان جولانگاه آدمايي بود که ميتونستن عقده های فخر فروشي و منم منم خودشونو خالي کنن و رو به ملت فرياد بزنن : آهای ما داريم کمک ميکنيما


من دارم ميرم سفر . برگشتم ميخام به يه سری موضوعات زنانه بپردازم . مثلا در مورد احساس زن بودن ، نقش مادری و زنانگي و تفکيک اين دو در زندگي زناشويي و ... فعلا تا هفته ديگه خدانگهدار پي نوشت : برای اولين بار از ديدن يه فيلم هندی ، لذت زيادی بردم .فيلم
لاگان يا باج. اگه نديدين حتما ببينين

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام ... اومدم بگم که وبلاگ آپديت شد و منتظرم ...نوشته ات رو كامل خوندم اميدوارم منظورت از بكسره شدن كار جهان و ايران .. تركيدن ما توسط عمو جرج نباشه !!! در مورد سريال ها كاملا در هر 3 مورد باهات موافقم خانه به دوش مه هيجي .. رسم عاشقي هم بيشتر دنيال برزگ مردن مرام لات ها بود ... ولي در مورد كمكم كن با تمام حرفات موافقم ولي هستن كسايي كه اين فيلم روشون تاثير گذاشت كه من به عينه ديدمشون ... البته قبول دارم ايم به دليل قوي بودن سريال نيست بلكه ضمير خود آدماس... به هر حال سفر هم خوش بگذره ... هميشه موفق باشي
http://hsearcher110.persianblog.com

ناشناس گفت...

سلام ... ممنون که اومدی و نظرت رو در مورد موضوع وبلاگم نوشتی ... با نظرت يه جورايی موافقم ...راستي هر وقت آپديت كردي خبرم كن ... هميشه موفق باشی
http://hsearcher110.persianblog.com