۱۳۸۸/۰۲/۲۷

كمي هم از لاست


1 - من و يكي از همكارا تقريبا با هم ديدن " لاست " رو شروع كرديم . گاهي از هم مي‌پرسيديم كه كي تا كجا رو ديده . اما يه چيزي اين وسط هست كه براي من به معمايي پيچيده‌تر از خود سريال تبديل شده . چيزي كه من مي‌بينم با چيزي كه اون تعريف مي‌كنه، خيلي فرق داره !!!

2 - بهش مي‌گم : خواب ديدم يه سفر هوايي رفتي و هواپيمات سقوط كرده . با خنده مي‌گه : چه خوب! يهو ديدي از جزيره لاست و سيزن ششم سردرآوردم .‌


۲ نظر:

کامران گفت...

من هم هوس آب می کنم ،سرم را بالا می گیرم و دهانم را از آب باران پر .

احساس ضعف شدیدی دارم ،شکمم صدای رادیو ضبطی می دهد که نوار کاست را خراب می کند .بوی شیرینی می آید .

از جنس شیرینیهای که ماری آنتوانت در ضیافت هایش اسراف می کرد.

بوی پول از جیب های زرد وسیاه و بوی ریا و کثافات همه در هم باعث شده که بینی ام را بگیرم و به سرعت به آسمان پرواز کنم.

پریدن، جهیدن و پرواز کردن، سه مرحله عادی برای بوئیدن ستارگان و نوازش سیارات است و از همه مهمتر ...می آیم پائین تر زیرا بر می ایستم. از این بالا همه چیز زشت است، خصوصا آنها که خودخواه و مغرور و نادان هستند و دلهایی پاک است که از این بالا زیبا باشند.

کی و کجا یاور می آید؟

من اینجا هستم

بر قایق چوبی بزرگی سوارم که رنگ انار است و بوی چوب می دهد، بوی چوب...

اگر قایق را نمی خواهند، هواپیما، سفینه، شاتل...

نه...نه...

من به او بال می دهم

حاضرم تا وقتی که باران می آید بالهایم را به عنوان چتر روی او بگشایم و سپس وقتی که رنگین کمان درود فرستاد بالهایم را به او عطا ء کنم .

یا در کنار دلفین ها ....

من به او آبشش می دهم!

اصلا همه وجود را به او می بخشم و برای معشوقه ام می میرم تا بهتر از من را تصور نکند

هنوز باران می بارد عزیزم.

تصور کن کنار اسکله ای ایستاده ای ...

لبه ی چوبی آن ایستاده ام و باران به لبه تیز اسکله می خورد و چند جهت می پاشد درون کفشهایم آب نفوذ کرده است.

می خواهم بی رودربایستی صحبت کنم ، بهتر آن است که مخاطب باشی تا سوم شخص .

من در تیه و تو در کدام ارض موعودی؟

بیا با هم این جمعیت بزرگ را بشکافیم و جلوتر رویم و مسامحه نکن!

سدید گفت...

نظر کامرانو دیدم ... کردم که بابا ااااااااااا چه کامنت طویلییییی

اینم واسه نظر کامران نوشتم نه واسه متن شما.
ولی خنده ی دوستت روی لبای منم نشستا